جمعه 10 فروردین 1403
EN

عمره مفرده

12 فرمان خدا به پیامبردرشب معراج ،الگویی برای زائرین .

  • آیات 22 الی 37 سوره مبارکه اسری شامل 12فرمان خداوند  به بزرگترین حاجی خود رسول مکرم اسلام (ص) الگوئی برای زائران
  • به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند       که تودر برون چه کردی که درون خانه آئی
  •  
  • بسم الله الرحمن الرحیم
  • معراج پیامبر

    آیه ١ :‌ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ

    منزه است آن [خدایى] که بنده‏اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى که پیرامون آن را برکت داده‏ایم سیر داد تا از نشانه‏ هاى خود به او بنمایانیم که او همان شنواى بیناست.

  • لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ‌ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَّخْذُولًا ﴿٢٢وَقَضَىٰ رَ‌بُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ‌ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْ‌هُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِ‌يمًا ﴿٢٣﴾ وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّ‌حْمَةِ وَقُل رَّ‌بِّ ارْ‌حَمْهُمَا كَمَا رَ‌بَّيَانِي صَغِيرً‌ا ﴿٢٤﴾ رَّ‌بُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ ۚ إِن تَكُونُوا صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُورً‌ا ﴿٢٥وَآتِ ذَا الْقُرْ‌بَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ‌ تَبْذِيرً‌ا ﴿٢٦﴾ إِنَّ الْمُبَذِّرِ‌ينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ ۖ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَ‌بِّهِ كَفُورً‌ا ﴿٢٧﴾وَإِمَّا تُعْرِ‌ضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَ‌حْمَةٍ مِّن رَّ‌بِّكَ تَرْ‌جُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلًا مَّيْسُورً‌ا ﴿٢٨وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورً‌ا ﴿٢٩﴾ إِنَّ رَ‌بَّكَ يَبْسُطُ الرِّ‌زْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ‌ ۚ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرً‌ا بَصِيرً‌ا ﴿٣٠وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ ۖ نَّحْنُ نَرْ‌زُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ ۚ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرً‌ا ﴿٣١وَلَا تَقْرَ‌بُوا الزِّنَىٰ ۖ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا ﴿٣٢وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّ‌مَ اللَّـهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِ‌ف فِّي الْقَتْلِ ۖ إِنَّهُ كَانَ مَنصُورً‌ا ﴿٣٣وَلَا تَقْرَ‌بُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّىٰ يَبْلُغَ أَشُدَّهُ ۚ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ ۖ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا ﴿٣٤وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ‌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ﴿٣٥وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ‌ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَـٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿٣٦وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْ‌ضِ مَرَ‌حًا ۖ إِنَّكَ لَن تَخْرِ‌قَ الْأَرْ‌ضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا ﴿٣٧
  • معبود ديگرى با خدا قرار مده تا نكوهيده و وامانده بنشينى. (۲۲) و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر ومادر [خود] احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها [حتى‌] «اوف» مگو و به آنان پَرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى. (۲۳) و از سر مهربانى، بالِ فروتنى بر آنان بگستر و بگو: «پروردگارا، آن دو را رحمت كن چنانكه مرا در خردى پروردند.» (۲۴) پروردگار شما به آنچه در دلهاى خود داريد آگاه‌تر است. اگر شايسته باشيد، قطعاً او آمرزنده توبه‌كنندگان است. (۲۵) و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه‌مانده را [دستگيرى كن‌] و ولخرجى و اسراف مكن. (۲۶) چرا كه اسرافكاران برادران شيطانهايند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است. (۲۷) و اگر به اميد رحمتى كه از پروردگارت جوياى آنى، از ايشان روى مى‌گردانى، پس با آنان سخنى نرم بگوى. (۲۸) و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم‌] گشاده‌دستى منما تا ملامت‌شده و حسرت‌زده بر جاى مانى. (۲۹) بى‌گمان، پروردگار تو براى هر كه بخواهد، روزى را گشاده يا تنگ مى‌گرداند. در حقيقت، او به [حال‌] بندگانش آگاه بيناست. (۳۰) و از بيم تنگدستى فرزندان خود را مكشيد. ماييم كه به آنها و شما روزى مى‌بخشيم. آرى، كشتن آنان همواره خطايى بزرگ است. (۳۱) و به زنا نزديك مشويد، چرا كه آن همواره زشت و بد راهى است. (۳۲) و نفسى را كه خداوند حرام كرده است جز به حق مكشيد، و هر كس مظلوم كشته شود، به سرپرست وى قدرتى داده‌ايم، پس [او] بايد در قتل زياده‌روى كند، زيرا او [از طرف شرع‌] يارى شده است. (۳۳) و به مال يتيم -جز به بهترين وجه- نزديك مشويد تا به رشد برسد، و به پيمان [خود] وفا كنيد، زيرا كه از پيمان پرسش خواهد شد. (۳۴) و چون پيمانه مى‌كنيد، پيمانه را تمام دهيد، و با ترازوى درست بسنجيد كه اين بهتر و خوش فرجام‌تر است. (۳۵) و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن، زيرا گوش و چشم قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد. (۳۶) و در [روى‌] زمين به نخوت گام برمدار، چرا كه هرگز زمين را نمى‌توانى شكافت، و در بلندى به كوهها نمى‌توانى رسيد. (۳۷)
  • وتوای زائر محترم معراج شما در آیه ذیل آمده پس تلاش کن تا به فرمانهای خدا  قبل از تشرف عمل ومصداق یک حاجی ناجی شوی.
  • إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَ‌كًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ ﴿٩٦﴾ فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَ‌اهِيمَ ۖ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا ۗ وَلِلَّـهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا ۚ وَمَن كَفَرَ‌ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴿٩٧﴾(آل عمران)

  • در حقيقت، نخستين خانه‌اى كه براى [عبادت‌] مردم، نهاده شده، همان است كه در مكه است و مبارك، و براى جهانيان [مايه‌] هدايت است. (۹۶) در آن، نشانه‌هايى روشن است [از جمله‌] مقام ابراهيم است؛ و هر كه در آن درآيد در امان است؛ و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد. و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بى‌نياز است. (۹۷)
  • خنک آن حاجی که ناجی باشد
  • خانه کجا و صاحب خانه کجا؟
    طائف آن کجا و عارف این کجا؟
    آن سفر جسمانی است و این روحانی.
    آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوا را.
    آن ترک مال کند و این ترک جان.
    آن سفر آفاق کند و این سیر انفس،
    راه آن را پایان است و این را نهایت نبود.
    آن میرود که برگردد و این میرود که از او نام و نشانی نباشد.
    آن فرش پیماید و این عرش.
    آن مُحرم میشود و این مَحرم.
    آن لباس احرام می پوشد و این از خود عاری می شود.
    آن لبیک می گوید و این لبیک می شنود.
    آن تا به مسجدالحرام رسد و این از مسجدالاقصی بگذرد.
    آن استلام حجر کند و این انشقاق قمر،
    آن‌را کوه صفا است و این را روح صفا.
    سعی آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعی این یک مرّه در کشور هستی.
    آن هروله می کند و این پرواز.
    آن مَقام ابراهیم طلب کند و این مُقام ابراهیم.
    آن آب زمزم نوشد و این آب حیات.
    آن از عرفات به مشعر کوچ کند و این از دنیا به محشر.
    آن درک منی آرزو کند و این ترک تمنّی را.
    آن رمی جمرات کند و این رجم همزات.
    آن حلق رأس کند و این ترک سر.
    آن را لافسوق و لاجدال فی الحج است و این را فی العمر.
    آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین.
    لاجرم آن حاجی شود و این ناجی.
    خنک آن حاجی که ناجی است.


    منبع: هزار و یک نکته، علامه حسن زاده آملی
  •  

 

داستان شبلی عبرتی برای حجاج ومعتمرین

بسم الله الرحمن الرحیم

داستان کوتاه شبلی

نویسنده: سیب خاطرات - جمعه ٢٤ شهریور ۱۳٩۱

روایت لطیفی در صفحه 131 نامه ها و برنامه های علامه استاد حسن زاده عاملی آمده است:
شبلی به حج رفته بود و پس از انجام اعمال حج به حضور امام سید الساجدین (ع) مشرف شد،امام(ع) از وی پرسید: ای شبلی حج گذاردی؟
شبلی:آری یا ابن رسول الله.

امام(ع):زمانی که به میقات فرود آمدی آیا نیت کرده ای که جامه معصیت را از خود بدر آوردی و جامه طاعت پوشیدی؟
شبلی :نه.

امام ( ع‌) زمانیکه از جامه خود برهنه شدی ، آیا نیت کردی که از ریا و نفاق برهنه شدی ؟
شبلی : نه .

امام(ع):زمانی که غسل کردی آیا نیت کردی خویشتن از بدیها و گناهها شست و شو دادی؟
شبلی:نه.

امام (ع): ایا خویشتن را پاکیزه کردی و احرام بستی ؟ و عقد وقت حج بستی؟
شبلی:آری.

امام(ع): زمانی که خود را پاکیزه کردی و عقد بستی آیا نیّت کردی که آنچه را خداوند متعالی حرام کرده است بر خویشتن حرام کرده ای؟
شبلی:نه.

امام (ع): زمانی که عقد حج بستی آیا نیّت کردی که هر عقدی برای غیرخداوند عزّوجلّ است گشودی؟
شبلی:نه.

امام(ع): خویشتن را پاکیزه نکردی و احرام نبستی و عقد حج نبستی.

امام (ع) فرمود:آیا داخل میقات شدی و تلبیه گفتی؟
شبلی :آری.

امام (ع):آنگاه که داخل میقات شدی آیا نیّت کردی که به نیّت زیارت داخل شدی؟
شبلی:نه.

امام (ع):آنگاه که دو رکعت نماز گذاردی نیّت کردی که به خداوند متعال به بهترین اعمال و بزرگترین حسنات عباد که نماز است تقرّب جستی؟
شبلی:نه.

امام (ع): آنگاه که تلبیه ( لبیک ) گفتی آیا نیّت کردی که برای خداوند به هر طاعتی گویا شدی و از معصیت او خود را بازداشتی؟
شبلی :نه.

امام (ع):در میقات داخل نشدی و نماز نخواندی و تلبیه نگفتی .

سپس امام (ع) فرمود : آیا در حرم داخل شدی و کعبه را دیدی و نماز خواندی؟
شبلی :آری.

امام (ع): آنگاه که داخل حرم شدی نیّت کردی که برخود هرگونه عیب اهل ملّت اسلام را حرام کرده ای؟
شبلی :نه.

امام (ع): آنگاه که به مکه رسیدی و کعبه را دیدی و دانستی که آن خانه خدا است آیا قصد خداوند سبحان کردی و از غیر او بریدی؟
شبلی: نه.

امام (ع): پس نه داخل مکه شدی و نه داخل حرم.

سپس امام (ع) فرمود:آیا طواف بیت را بحای آوردی و ارکان را مسّ کردی و عمل سعی را انجام دادی؟
شبلی :آری.

امام (ع):آنگاه که سعی کردی آیا نیّت کردی که از همه گریختی و بسوی خداوند فرار کردی و صدق این نیّتت را علاّم الغیوب شناخت؟
شبلی:نه.

امام (ع): نه طواف بیت کردی و نه سعی بجا آوردی.

سپس امام (ع) فرمود:آیا در مقام ابراهیم (ع) وقوف کردی و در آن مقام دورکعت نماز گزاردی؟
شبلی : آری.

امام (ع) در این هنگام صیحه ای برآورد که نزدیک بود از دنیا مفارقت کند سپس فرمود:آه آه کسی که به مقام قرب رسیده و با خدا مصافحه کرده کجا است؟حقتعالی با آن عظمت و جلال، مسکینی را به این مقام برساند آیا جایز است بر او که حرمت چنین پروردگار مهربان را ضایع کند؟هرگز چنین نیست که کسی با خدا مصافحه کند بعد از آن مخالفت او را جایز داند.پس از آن فرمود:آنگاه که در مقام ابراهیم ایستادی آیا نیّت کردی که بر انجام هرطاعت ایستادی و پشت به هر معصیت کردی؟
شبلی :نه.

امام (ع):آنگاه که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزاردی آیا نیّت کردی که چون نماز ابراهیم (ع) نماز گزاردی؟ و به نمازت بینی شیطان را بخاک مالیدی؟
شبلی :نه.

امام (ع):پس در مقام نایستادی و در آن نماز نخواندی.

 پس از آن فرمود:آیا بالای چاه زمزم برآمدی؟
شبلی :آری.

امام (ع):آنگاه که بربالای چاه زمزم برآمدی آیا نیّت کردی که بر طاعت برآمدی و چشمت را از معصیت پوشاندی؟
شبلی:نه.

امام (ع):پس بر چاه زمزم برنیامدی و از آن ننوشیدی.

پس از آن فرمود:آیا سعی میان صفا و مروه را بجای آوردی و در میان آندو مشی و تردّد داشتی؟
شبلی :آری.

امام (ع):از سعی میان صفا و مروه آیا نیّت کردی که در میان خوف و رجایی؟
شبلی:نه.

امام (ع):پس نه سعی کردی و نه مشی و تردّد بین صفا و مروه.

پس از آن فرمود:آیا از مکّه خارج شدی و منی رفتی ؟
شبلی:آری.

امام (ع):به منی رفتی، آیا نیّت کردی که مردم را از زبان و دل و دست خود ایمن گردانیدی؟
شبلی:نه.

امام (ع):پس به منی نرفتی.

بعد از آن امام (ع) فرمود: آیا در موقف عرفه وقوف کردی ؟و بر جَبَل الرحمة برآمدی؟ و شناختی و خداوند متعالی را در جبل الرحمة و جمرات خواندی؟
شبلی:آری.

امام (ع):در موقف عرفه آیا در معرفت حق سبحانه و تعالی و اطلاع او را بر سرائر و قلب خود شناختی؟
شبلی:نه.

امام(ع):برجبل الرحمة که بالا رفتی آیا نیّت کردای که خداوند هر مؤمن ومؤمنه را رحمت می کند؟
شبلی:نه.

امام (ع):آیا بر مُزدلفه(مشعر) رفتی؟ و از آنجا سنگ ریزه ها را از زمین برکندی؟و به مشعر الحرام مرور کردی؟
شبلی:آری.


امام (ع):آنگاه که در مزدلفه مشی میکردی و از آن سنگریزه ها بر میکندی آیا نیّت کردی که هر معصیت و جهل را از خود برکندی و هر علم و عمل را در خود نشاندی؟
شبلی:نه.

امام (ع):به مشعرالحرام مرور کردی آیا نیّت کردی که شعائر اهل تقوی و اهل خوف را شعار قلب خود قرار دادی؟
شبلی:نه.

امام (ع): پس در مزدلفه مشی نکردی، و آن سنگریزه ها برنداشتی و به مشعرالحرام مرور نکردی.

 پس از آن امام (ع) فرمود: در منی نماز گذاردی؟ و رمی جمره کردی؟ و حلق رأس (سرتراشیدن)را انجام دادی؟و فدیه (قربانی)خود را ذبح کردی؟ و در مسجد خیف نماز خواندی؟ و به مکّه بازگشتی؟ و طواف افاضه بجای آوردی؟
شبلی:آری.

امام (ع):آنگاه که به منی رسیدی و رمی جمره کردی آیا نیّت کردی که به مطلب رسیدی و هرگونه حاجت تو برآورده شده است؟
شبلی:نه.

امام (ع):آنگاه که سر تراشیدی آیا نیّت کردی که از پلیدیها پاک شدی و از هر گناه و بد عاقبتی که بنی آدم را ست بدرآمدی و مثل آن روزی شدی که از مادر متولد شدی؟
شبلی:نه.

امام (ع):آنگاه که در مسجد خیف نماز خواندی آیا نیّت کردی که نترسی مگر از خدا و امیدوار نباشی مگر به رحمت او؟
شبلی:نه.

امام (ع):آنگاه که قربانی خود را ذبح می کردی آیا نیّت کردی که طمع را سربریدی و به ابراهیم(ع) به ذبح فرزندش اقتدا کردی؟
شبلی:نه.

امام (ع):آنگاه که به مکّه بازگشت کردی و طواف افاضه بجای آوردی آیا نیّت کردی که افاضه(کوچ کردن) به رحمت خدا کردی و به طاعت او بازگشت کردی و بسوی او تقرب جستی؟
شبلی:نه.

امام (ع) فرمود: پس به منی نرسیدی و رمی جمره ها نکردی و حلق رأس انجام ندادی ، و قربانی ات را ذبح نکردی، و در مسجد خیف نماز نگذاردی، و طواف افاضه بجای نیاوردی، و بسوی خداوند تقرّب نجستی،چه اینکه تو حج نکردی.

پس شبلی از تفریط حجّش به ندبه و زاری افتاد و پیوسته آداب حج می آموخت تا سال دیگر از روی معرفت و یقین  حج بگذارد
.