بسمه تعالی
دوم شهریور هر سال آغاز هفته دولت است که با فرارسیدن سالروز شهادت محمد على رجایى (رئِس جمهور) و محمد جواد باهنر(نخست وزیر) سال ۱۳۶۰ ایران، پایان می یابد. اما علت نامگذاری هفته دولت و برگزاری مراسم آن انفجار دفتر نخست وزیری در ۸ ام شهریور ماه سال ۱۳۶۰ و در پی آن شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر است. از آنجا در آن زمان هر دو این شهدا از دولتمرادن بودند به همین جهت برای پاسداشت یاد آنها یک هفته به نام هفته دولت نامگذاری شده است. معمولا در هفته دولت به منظور آشنایی مردم با فعالیت ها و بیان اهداف و برنامه های آینده دولت برنامه هایی اجرا میشود. شهیدان رجایى و باهنر تشکیل دهندگان نخستین دولت ایران پس از یکدست شدن جمهورى اسلامى ایران که پس از خروج دولتمردان عصر حکومت موقت و دولت ابوالحسن بنى صدر استقرار یافت. از این جهت دولت رجایى و باهنر آغاز عصر تازه جمهورى اسلامى بشمار میرود. شاید از طرف دیگر بتوان گفت در هر نقطه ای از دنیا همراهى ملت با دولت و پشتیبانى آحاد مردم از آن، از عوامل ثبات دولت و اقتدار آن است و این رابطه، تا هنگامى که دولت یک دولت ارزشى و خدمت گزار باشد، پایدار خواهد بود. اهمیت این موضوع تا حدی است که اما علی (ع) در نامه ای به مالک اشتر می نویسد:
“اگر با مقام و قدرتى که دارى، دچار تکبر و یا خود بزرگ بینى شدى، به بزرگى حکومت پروردگار که برتر از توست بنگر که تو را از آن سرکشى نجات مى دهد و تندروى تو را فرو مى نشاند و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلى باز مى گرداند.”
علاوه بر شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر در ۸ شهریور ۱۳۶۰، در ۷ام تیرماه همان سال (۱۳۶۰)، انفجار دیگری در دفتر حزب جمهوری اسلامی اتفاق افتاد و منجر به شهادت شهید مظلوم بهشتی و ۷۲ تن گردید.
محمدعلی رجایی
محمدعلی رجایی متولد ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ در قزوین دومین رئیسجمهور ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود . رجایی دارای درجه کارشناسی ارشد ریاضیات از دانشسرای عالی بود و پیش از انقلاب معلم بود. وی پس از انقلاب در کابینه مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش بود و با انتخاب ابوالحسن بنیصدر به عنوان رئیسجمهور، رجایی به عنوان نخستوزیر معرفی شد. وی از ۱۱ مرداد ۱۳۶۰ تا ۸ شهریور همان سال، یعنی به مدت ۲۸ روز، رئیسجمهور منتخب مردم بود.
محمدجواد باهنر
محمدجواد باهنر متولد ۱۳ شهریور ۱۳۱۲ دومین نخست وزیر ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود. باهنر دارای فوق لیسانس علوم تربیتی و دکترای الهیات از دانشگاه تهران بود که پس از فارغالتحصیلی، به حرفه معلمی روی آورد و در دوران پهلوی به تدوین کتب درسی دینی و قرآن پرداخت. باهنر پیش از کسب سمت نخستوزیری، به عنوان سومین وزیر آموزش و پروش ایران مشغول به کار بود. باهنر را میتوان از نخستین تدوینگران و مؤلفان کتب مذهبی مدارس قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران دانست. باهنر از ۲۴ مرداد ۱۳۶۰ تا ۸ شهریور ۱۳۶۰ (به مدت ۱۵ روز) نخست وزیر ایران بود.
ماجرای ترور محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر در دفتر نخست وزیری
۱۰ روز پس از انفجار ۸ ام شهریور سال ۱۳۶۰ (۱۸ شهریورماه) ، مرحوم آیت الله ربانی املشی (دادستان کل کشور) عامل انفجار دفتر نخست وزیری را که به شهادت شهیدان رجایی و باهنر منجر شد، در یک پیام تلویزیونی معرفی کرد:
«عامل انفجار نخست وزیری شخصی به نام مسعود کشمیری، دبیر شورای امنیت بوده است. این شخص بمبی در کیف خود جاسازی کرده بود که به طور عادی و معمولی، بدون این که هیچ کس به او ظنین شود و هیچ کس هم کیف او را بازرسی و رسیدگی نمی کرده و… خیلی عادی بوده که کیفش را دست بگیرد و برود در جلسه شرکت کند و از آنجایی که منشی جلسه هم بوده، کنار مرحوم رجایی و شهید باهنر بنشیند؛ و این کار را کرده و کیف خود را هم کنار آن ها قرار داده و طوری تنظیم کرده بود که انفجار، اولین بار، این دو شخصیت بزرگ و ارزنده و عزیز را بگیرد… خود او هم رفتاری معمولی داشته است؛ گاهی بیرون می رفته، داخل می شده، با این و آن صحبت می کرده است؛ می رفته است چیزی از بیرون می آورده و گاهی چای می داده است. در بین یکی از این مواقعی که رفت و آمد می کرده است، به بیرون رفته و دیگر برنگشته؛ و در همان موقع این انفجار به وجود آمده و این عزیزان را از ما گرفت. و کشمیری فرار کرد و هم اکنون نیز متواری است و زنده است؛ مگر این که سازمان منافقین از آنجایی که ببیند او شاید وجودش برایشان مضر باشد. وی را از بین برده باشند.»
بعدها آشکار شد که مسعود کشمیری در اوایل انقلاب، از هواداران گروهک منافقین بوده است؛ البته بعدها موقعیت روشن تری در گروهک پیدا کرده و (به گفته یکی از دوستانش) دارای اسم رمز «مجیب» بوده است. برخی افراد بعد از انتشار خبر نقش وی در انفجار نخست وزیری، شهادت دادند که او را در راهپیمایی های منافقین پس از پیروزی انقلاب و یا دفتر گروهک دیده بوده اند. حتی فردی گزارش داد که وی را قبلا در دفتر مسعود رجوی دیده بود. بعد از انفجار دفتر نخست وزیری، از بازرسی از منزل مسعود در شهرستان کرج، مقادیر زیادی سلاح و مهمات و اسناد طبقه بندی شده کشف شد.
بر مبنای اطلاعات پراکنده ای که در مطبوعات و برخی کتب منتشر شده است، خانواده کشمیری که اصالتا از اهالی کرمانشاه بوده اند، دارای وضعیت فرهنگی و اخلاقی نامناسبی بوده اند. پدرش، سعید کشمیری، دارای سوء شهرت بود و در خانواده خود قیود اخلاقی را رعایت نمی کرد که پس از انقلاب به انگلستان رفت. برادر کشمیری نیز ساکن شهر منچستر انگلستان بود. برادر زن (و پسردایی) کشمیری به نام ابوالفضل دلنواز کاندیدای گروهک منافقین برای نمایندگی مجلس از اسلام آباد غرب بود. همسر کشمیری که دختر دایی اش بود به نام مینو دلنواز، هم زمان با انفجار نخست وزیری، توسط عوامل گروهک از محل سکونت خود به خانه تیمی انتقال داده شد و از طریق مرز زمینی عراق یا ترکیه به خارج از کشور گریخت. پدر مسعود بازنشسته شرکت نفت بود که در سال ۱۳۷۷ به علت سرطان در انگلیس فوت و دفن شد.
در کتاب خاطرات حجت الاسلام ری شهری اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در مورد کشمیری چنین آمده است:
این انفجار توسط کشمیری یکی از نفوذی های منافقین (ابتدا) در کمیته اطلاعات اداره دوم ارتش انجام گرفت. این کمیته… مسؤولیت آن با آقای مهندس محمد رضوی (محمد کاظم پیرورضوی) بود، شماری از نیروهای معروف سیاسی و اطلاعات کنونی با این کمیته همکاری نزدیک داشتند. در این مجموعه که از نیروهای انقلاب تشکیل می شد، دست کم منافقین دو نفوذی داشتند: یکی همین شخص یعنی کشمیری و دیگر جواد قدیری، که بعد از انفجار نخست وزیری به خارج گریختند… آقای رضوی خیلی مورد اعتماد مرحوم شهید رجایی بود. اینجانب نیز تا آنجا که در رابطه با پرونده هایی که از آن کمیته به دادگاه (انقلاب ارتش) ارجاع می شد، با ایشان ارتباط داشتم، او را فرد صالح و متدینی می شناختم. اما اعتماد ایشان به عنصری مانند کشمیری خطرساز شد… آقای رضوی آن قدر به کشمیری اعتقاد داشت که حتی پس از انفجار نخست وزیری در پاسخ به سؤال تلفنی اینجانب در این باره می گفت: «من هنوز باور نکرده ام که کشمیری در این جریان نقش داشته باشد…» کشمیری ماموریت خود را برای خیانتکاران منافق چنان ماهرانه انجام داد که در شورای امنیت شرکت می کرد و معروف بود که گاه آقای رجایی پشت سر او (که مقید به نماز اول وقت بود!) نماز می خواند!
یکی از کسانی که مدتی با کشمیری همکار بوده است نقل کرده که وی به شدت متظاهر به آداب و اخلاق اسلامی بود و بسیاری اوقات هم وانمود می کرد که روزه است. به یکی از دوستان اداری خود گفته بود چرا می گویی جمعه ها می روم کوه؟ بگو می روم نماز جمعه. من خودم جمعه ها در منزل سیم تلفن را می کشم تا اگر کسی از همکاران یا مسؤولان اداری زنگ زد، تصور کند که من در نماز جمعه هستم. یا این که مثلا در جیب خود دو عدد خودکار می گذاشت و تظاهر می کرد یکی از آن ها شخصی و دیگری اداری است و نمی خواست برای امور شخصی از خودکار بیت المال استفاده کند. همکاران او در کمیته اداره دوم و نخست وزیری تأکید می کردند که وی به اصطلاح خیلی جانماز آب می کشید و در ظاهر خود را بسیار مذهبی و معتقد نشان می داد.
تاکنون هیچ خبری از مرگ کشمیری گزارش نشده است. کشمیری هنوز زنده است. آخرین باری که در انظار عمومی ظاهر شد، در مراسم ختم پدرش در لندن در سال ۱۳۷۷ بود. بعد از آن هم گزارش هایی در دست است که او را همراه مریم قجر در اردن دیده اند. او مرتکب جرم بسیار بزرگی شده است که احتمالا تا آخر عمرش هم همچنان محتاج گروهک منافقین خواهد ماند.